سی ویژگی یک استاد دانشگاه

 

۱- حداقل ۸۰ درصد وقت کاری او، صرف تدریس، تحقیق، مراکز تحقیقاتی و کنفرانس‌های علمی شود؛

۲- خود را در معرض دیدگاههای گوناگون قرار دهد؛

۳- تفاوت میان توجیه کردن و استدلال کردن را بداند؛

۴- تفاوت میان تبلیغ کردن و استدلال کردن را بداند؛

۵- در جریان مباحث و گفتمان‌های رشتۀ خود در سطح بین‌المللی قرار داشته باشد؛

۶- حداقل روزی چهار ساعت مطالعه کند؛

۷- از مرید پروری، پرهیز کند؛

۸- برای تبلیغ شخص خود، برنامه ریزی نکند؛

۹- مبلّغ افراد نباشد؛ بلکه بسط دهندۀ منطق و استدلال باشد؛

۱۰- دانشجو و مخاطب از نقد افکار او، احساس امنیت کامل کند؛

۱۱- روش تدریس او باعث فکر کردن بیشتر توسط دانشجویان و مخاطبان گردد؛

۱۲- اگر از متون او، نقد عالمانه‌ای شد، تشکر کرده و پاسخ دهد؛

۱۳- اگر به نظریه‌ای متفاوتی رسید بگوید قبلاً اشتباه کردم و خود را اصلاح کند؛

۱۴- نظریه پرداز صرف نباشد؛ برای بهبود وضع جامعه راه حل ارائه دهد؛

۱۵- آنقدر بی‌خوابی و زحمت بکشد تا نسبت به نظریه پردازی خود، اطمینان پیدا کند؛

۱۶- ضمن کار علمی، با منِ انضمامی خود مبارزه کند؛

۱۷- متانت گفتاری و رفتاری را در هر شرایطی حفظ کند؛

۱۸- در بحث و مناظره، عصبانی نشود، بی احترامی نکند، صدای خود را بالا نبرد و از القاب استفاده نکند؛

۱۹- استقلال فکری خود را در شرایط متفاوت اجتماعی و سیاسی حفظ کند؛

۲۰- دانشجوی قوی را تقدیر و دانشجوی ضعیف را تشویق کند؛

۲۱- با هم‌قطاران خود در سطح بین‌المللی در ارتباط باشد؛

۲۲- حداقل به یک زبان خارجی مسلط باشد؛

۲۳- ۹۰ درصد کار علمی و تحقیقاتی او به صورت نوشتن و متن باشد؛

۲۴- از همکاران خود بدگویی نکند؛

۲۵- یک کتاب تأثیرگذار و ماندنی در رشتۀ خود، تولید کند؛

۲۶- بنیان‌های فلسفی متون و افکار او با نهایت دقت پرورانده شده باشند؛

۲۷- برای روشنگری، بعضاً با رسانه‌ها مصاحبه کند؛

۲۸- از مراکز قدرت فاصله بگیرد تا بتواند بدون ملاحظه، نتایج فکر و تحقیقات خود را به جامعه علمی و شهروندان عرضه کند؛

۲۹- سراغ صاحبان منصب نرود؛ اگر برای جامعه و بسط علم مفید بود، دعوت بعضی از آن‌ها را بپذیرد؛

۳۰ -کسی که بعضاً به دانشگاه سر می‌زند، به معنای دقیق علمی کلمه نمی‌تواند استاد دانشگاه باشد